در ستایش خیانت
یا ؛ پارادوکس صداقت
سه فضیلت احسان ، تواضع و صداقت در رأس همه ی فضایل قرار دارند.
فضیلت احسان یعنی من تو را چنان می بینم که انگار خود من هستی.
فضیلت تواضع یعنی خود را چنان می بینم که گویی تو هستم.
فضیلت صداقت یعنی این که من تمام مراتب هستی را بر هم انطباق بخشم وبین این مراتب هیچ گونه شکاف و شقاقی ایجاد نکنم .*
الف) آن چه از این تعریف و نظایر آن پیداست این که هر فضیلتی برای وقوع نیازمند دو حد یا دو سر است :
1) من ( خود )
2) دیگری یا تو ( هستی )**
در صورت عدم وجود هر یک از این دو ، کنش یا حتا احساس فضیلت مندی هم وجود نخواهد داشت. باید " من " و " تو " در مقابل هم قرار بگیرند تا اصلی ترین فرض وجود رابطه ای فضیلت مندانه شکل بگیرد .
ب ) سنگ اول و زیر بنای تمام فضایل صداقت است . در صورت نبود آن هیچ فضیلتی ، فضیلت نیست . خود مفهوم صداقت در معنایی عام شامل دو نوع کنش ( دو سر ) می باشد :
1) صداقت با خود
2) صداقت با دیگری
انطباق این دو مفهوم معنای کلی صداقت را برای ما در بر دارد .
از این میان صداقت با خود اصلی ترین و اساسی ترین عنصر سازنده ی فضایل اخلاقی به شمار می رود . اگر کسی در بعد درونی با خود صادق نباشد، قطعأ نمی تواند در مقابل دیگری صداقتی از خود نشان بدهد . ازطرفی دیگر ، صداقت با خود ممکن است به عدم صداقت با دیگری منجر شود . چرا که هر امر درونی لزومأ نمی تواند در راستای واقعیت بیرونی ، که دیگری یا تو را شامل می شود ، قرار بگیرد .
پس اگر یک " من " بخواهد به طور تام و تمام با " خود " صادق باشد به ناچار به جایی می رسد که باید در برابر" دیگری " صداقتش را کنار بگذارد، یا به روایتی دیگر ؛ خیانت کند تا صداقت درونی خود را با خود حفظ کند . در غیر این صورت چاره ای جز خیانت به خود ندارد . و اگربرای صداقت با دیگری به خود خیانت کند ، سنگ بنای تمام فضایل را نابود کرده و هیچ فضیلتی موضوعیت و محمل اخلاقی نخواهد داشت . چرا که فضایل جز قضایای همه یا هیچ هستند و نمی توان پاره ای از فضایل را به بهانه ی موقعیت ها و ترس ها و مصلحت بینی ها و ... با پاره ای دیگر عوض یا جایگزین کرد .
با نگاهی گذرا به اطراف - یا خودمان - با گستردگی این مسأله روبه رو می شویم... روابط دوستانه ، روابط زناشویی ، رابطه ی یک فرد با محیط کار ، روابط انسان ها با رشته های تحصیلی شان ، روابط انسان ها با مذهب و دین ،... مواردی بسیار شایع هستند که همه را در قالب پارادوکس صداقت می توان کالبد شناسی کرد.
ج) مخلص کلام ؛ صداقت به معنای اعم و صداقت با خود به معنای اخص محور و اساس تمام فضایل است و در نبود آن از فضیلت و انسان فضیلت مند( چه در بعد سکولار و چه در بعد دینی ) چیزی جز پوسته و شعار باقی نمی ماند .
حال پاسخ به یک سئوال ضروری به نظر می رسد ؛
اگر " من " به صداقت با خود نرسد ، آیا زندگی هرروزه چیزی جز ستایش خیانت نیست !؟ و از طرف دیگر اگر " من " به صداقت تام و تمام باخود برسد چیزی جز تنهایی و دور افتادگی از عموم مرد و جامعه نصیب می برد!؟
* فریدهوف شووان به نقل از مصطفی ملکیان
** دیگری یا تو مفهمومی گسترده است که هر چه جز من را در بر می گیرد. یکی از وجوه مهم آن ارزش های اخلاقی است.