.
سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ
هر سال برای مهرگان ابتدای اولین دفتر مشقش چیزی می نویسم ... پارسال برایش نوشتم ؛ ادب مرد به ز دولت اوست ... اما آن کارکردی را که می خواستم ، پنداشت ... در واقع احساس کردم حرفی را زودتر از موعد خرج کرده ام بی آن که حتی به زحمت نوشتنش ارزیده باشد ... امشب خیلی فکر کردم که برای دفتر امسالش چه بنویسم ... هر چه به ذهنم می آمد یا فهمش برای مهرگان دشوار می نمود یا از خشکی و انعطاف ناپذیری جمله ی ادب مرد به ز دولت اوست ، رنج می برد ... چیزی می خواستم نرم تر و سیال تر و خیلی عینی و ملموس ... خودمانی ، در عین سبک و جلف نبودن ... نتیجه ی همه ی کنکاش ها شد این شعر بیژن جلالی که جهانی از ادب و عشق را در خود دارد ؛
چه سعادتی است
وقتی که برف می بارد
دانستن این که
تن پرنده ها گرم است .
۹۴/۰۷/۲۱