بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ


مثنوی :
گفت با دلقک شبی سید اجل/ قحبه ای را خواستی تو از عجل
با من این را باز می بایست گفت / تا یکی مستور کردیمیت جفت
گفت نُه مستور صالح خواستم / قحبه گشتند و ز غم تن کاستم
خواستم این قحبه را بی معرفت / تا ببینم چون شود این عاقبت
عقل را من آزمودم هم بسی / زین سپس جویم جنون را مغرسی

فاحشگی تن یا نتیجه ی فقر است یا هوس ... دایره ی تأثیر گذاری در این فحشا میان دو تن بیش تر نیست ... یا در جمعی که در حاشیه ی یک اجتماع کلان زندگی می کنند ... اما شکل دیگری هست به نام فاحشگی روان ... این شکل از فحشاء چون هیچ وقت عریان نیست و همیشه نقاب بر چهره دارد به سختی دیده می شود و قابل شناسایی است و معمولأ در پشت انواع نقاب های مذهبی و اجتماعی و غیره مخفی می ماند ... گستردگی این فحشاء اتفاقأ از همین مخفی بودن است و این که در مجرای خود فحشاء شناخته و دیده نمی شود ... برای همین گسترده ترین میزان پخش فساد را داراست ... پایین ترین دامنه ی این فحشاء افشای راز دیگران است و بالاترین نقطه اش را در یک جمله می توان خلاصه کرد ؛ به دست آوردن هر چیزی تحت هر شرایطی ...

(بعضی در تأویل واژه ی ج*نده معتقدند به جن + ده ... یعنی آن که جن می دهد ... و جن به معنای پوشیده و مستور است ... و چون دانش و علم از کشف حاصل می شود جن*دگی نماد نادانی است )

اما آن که به تن فاحشه است همواره خود را موجودی در حاشیه ی اجتماع و گناه کار می داند ... همین گناه کار انگاری خویش دامنه ی نفوذش را در اجتماع کم می کند و در بعد فردی به آگاهی از وجود خویش می رساند ، اما آن که به فاحشگی روحی مبتلاست حاشیه ی ابتذال وجود خود را نمی شناسد یا می شناسد و در پشت پرده ی تزویر و ریا با خود و دیگران می زید و خود را نه حاشیه که عین متن می داند ...


۹۴/۰۵/۰۹
حمیدرضا منایی

نظر بازی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی